دلم می رود برای دیدنت، باورم نمیشود به این نحو و به این شمایل ریز و مسخره بیایی و ریز و مسخره رُسوخ کنی و ریز و مسخره روی مخم بروی، ولی فکر که می کنم تو نه ریزی نه مسخره بلکه خیلی هم درشت و جدی هستی، آنقدری که من همین امشب می زنم ریشمــــــو، می زنم خیلی بده واسه مرد که بگن حرف زد و عمل نکرد، ولی خب من نه مردم و نه خیلی می توان روی پرز های صورتم به عنوان ریش حساب باز کرد، کاش فکرت و ذکرت و همه چیزت با کردن یه فلشِ حاوی آنتی ویروس در ماتحتم پاک شود، ولی خب من اونجوری اصن نمی تونم، می خواد بکنه پشت من؟
و من دستم به عاشقانه نویسی نمی رود و دستم به کارهای دیگر هم نمی رود و من دستم به هیچ چیز نمی رود و من دستم فقط شاید به گوشیِ مبایل و چند اتک برود و من دستم به همان هم نمی رود و من دستم می ماند و مرا تنها نمی گذارد چرا که اختاپوسی مرا با هشت دستش یا نمی دانم پایش گرفته است و با یک دستش دارد بیخ خرخره ام را فشار می دهد و با دست دیگرش با بناگوش و گردنم بازی می کند، و من دستم کجا برود با همه ی این تفاسیر.
فلش را کردم پشتِ من، ولی خب ویروسی پیدا نکرد یعنی میدانی آنتی ویروسم ویروس یاب است اختاپوس یاب که نیست.
برچسب : نویسنده : 6farvand9 بازدید : 210